مناجات شب قدری
شب قـدر است و قـدر آن بـدانـیم نـماز و جـوشن و قـرآن بخوانیم به درگـاه خـدا غــفـران و تـوبـه به شـرطی که سر پـیـمان بمانیم بــرای پـاکـی نــفـس و سـعـادت همیـشه بهر خود شیـطان برانیم شب تقدیر و ثبت سرنوشت است دعـا بر مـؤمن و انسان بخـوانیم بـرای صـیـقـل روح و روان هـا به دل دریـائی از ایـمان رسانـیم بــرای اولـیــن مــظـلـوم عــالــم بسی خون دل ازچشمان چکانیم هـزاران لعـنت و نـفـرین بسیـار به قـاتـلـهـای مـولامـان رسـانـیم در این شب ها تو مهدی را صدا کن چو یوسف غایب است حیران چنانیم دعـای اول وآخـر ظـهـور است که بیش از این در این هجران نمانیم مسافـر را بگـو ایـمان قـوی دار که تا وصلی به این دامان امانیم |